تاریخچه سیمپسون ها+معرفی
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
تبلیغات
.

:::::..دانلود تاپ..:::::




تاریخچه سیمپسون ها+معرفی
نوشته شده در یک شنبه 26 مرداد 1393
بازدید : 1021
نویسنده : آرش حسین زاده

"سیمپسون ها" خانواده ای از قشر متوسط امریکا که طرز برخوردشون با رویدادهای زندگی اجتماعی همواره با طنزی نیش دار ، انتقادی و روان شناسانه همراه است . این خانواده در شهری ساختگی به اسم "اسپرینگفیلد" (Springfield) زندگی می كنند ، همین بستری رو ایجاد کرده که جنبه های انسانی ، فرهنگی ، اجتماعی و روان شناسی از روایت روزمرگی های اونها مختص به محدوده ی خاصی نباشه و حتی از مرزهای یک جامعه ی امریکایی فراتر برود (یک اصل کلی که در سریالهای مشابه هم بکار گرفته شده) بعلاوه سریال بر پایه ی طنز موقعیت پیش می رود ، یک "Sitcom" با موقعیت های فراوان (مخفف situation comedy نوعی از کمدی است که کاراکترها در محیط های اغلب ثابت و تکراری با هم برخورد دارند و شوخی ها و بار طنز بر اساس اتفاقات روزمره ای است که گاهی به حوادث دنیای واقعی نیز اشاره دارد) . خب اگر همه ی اینها رو به قالب انیمیشنی این سریال اضافه کنیم می توان گفت که اسپرینگفیلد و ساکنانش نماینده جامعه ای است با تمام مسایل زندگی مدرن امروزی که وجوه آن برای هر مخاطبی می تواند ملموس باشد .


(خانواده سیمپسون ها)
هومر _ مارج
بارت _ مگی _ لیسا
(سگ : سانتا لیتل هلپر _ گربه : اسنوبال 2)


این سریال توسط مت گرونینگ (Matt Groening) برای شبكه تلویزیونی فاكس (Fox Broadcasting Company) تهیه می شود . قبل از تولید سریال مت گرونینگ اپیزودهای کوتاهی رو به درخواست James L.Brooks ساخت ، گرونینگ ابتدا قصد داشت از روی کمیک استریپی به نام Life in Hell که به صورت هفتگی طراحی میکرد سری رو بسازه ولی وقتی متوجه مشکلات لغو حق نشر کارش شد تصمیم به تغییر فرم اون گرفت و خانواده ای رو ترسیم کرد که درگیر مشکلات مختلفی هستند ، او اسامی اعضای خانواده خودش رو برای کاراکترهای آن استفاده کرد با این تفاوت که اسمش خودش رو "بارت" گذاشت .

سیمپسون ها اولین بار در تاریخ 19 آوریل 1987 شوی تلویزیونی The Tracey Ullman Show ظاهر شدند ، گرونینگ تنها طرح های اولیه رو به انیماتورها ارائه داد تا پیکربندی و جزئیات رو در مرحله تولید کامل کنند اما اونها همان طرح ها رو برای اپیزودهای کوتاه سیمپسون ها پیاده کردند و تنها رنگ زرد کاراکترها بود که توسط Georgie Peluse اضافه شد .


سیمپسونها در اپیزودهای كوتاه شوی تلویزیونی تریسی اولمن


از اولین کارهای کمپانی Klasky Csupo انیمیشن سازی برای شوی تریسی اولمن و سیمپسون ها بود ، در سال 1989 تیم تولید سیمپسون ها رو به صورت سریالی نیم ساعته برای پخش از شبکه تلویزیونی فاکس درآوردند . بروکس هم شرطی رو در قرارداد با فاکس گذاشت که طبق اون فاکس حق دخالت در مضمون و محتوی سریال رو نداره . گرونینگ می گفت که هدفش اینه که برنامه ای به مخاطبین ارائه بده که دیگه به دیدن برنامه های آشغال معمول نپردازند ! اولین قسمت سری نیم ساعتی (سریالی) در تاریخ 17 دسامبر 1989 با عنوان Simpsons Roasting on an Open Fire ساخته شد که ویژه ی کریسمس بود . البته اپیزود Some Enchanted Evening قبل از اون ساخته شده بود که بعلت مشکلات موجود در انیمیشن تا تاریخ May 1990 و به عنوان آخرین اپیزود فصل اول عقب افتاد . در سال 1992 تریسی اولمن شکایتی علیه فاکس تنظیم کرد که این برنامه بوده که باعث موفقیت سیمپسون ها شده و درخواست غرامت کرد که نهایتا این ادعا در دادگاه رد شد .


تولید هر اپیزود حدود شش ماه طول میکشه از همین حیث کم پیش میاد که به مسایل و وقایع رایج پرداخته بشه هرچند به تناوب رویدادهای خاص مثل المپیک ،NFL ، هالوین و ... پرداخته میشه .
John Swartzwelder با نویسندگی 60 اپیزود پرکارترین نویسنده سریال هست ، Conan O'Brien از جمله موفقترین نویسندگان سریال هست که روی اکثر قسمت های اولیه سریال در اوایل دهه 90 کار کرد و بعدا David Letterman که مجری تاک شوی Late Night بود جای او را گرفت . کمدین انگلیسی Ricky Gervais که اپیزود Homer Simpson, This Is Your Wife را نوشت اولین شخصیت معروفی است که در یک اپیزود هم به عنوان نویسنده و هم گوینده حضور داشته . نویسندگان اصلی سریال در سال 1998 به انجمن نویسندگان امریکا پیوستند .

چندین استودیوی امریکایی و بین المللی کار انیمیشن سازی سیمپسون ها رو انجام میدن . انیمیشن سازی کلیه قسمت های کوتاه اولیه در شوی تریسی اولمن در استودیوی Klasky Csupo انجام شد اما با شروع سریال و با افزایش حجم کاری ، فاکس کار ساخت را به چند استودیوی بین المللی در کره جنوبی مثل AKOM ، Anivision ، Rough Draft Studios و U.S. Animation, Inc سپرد ، البته تا حدودی در هزینه ها هم صرفه جویی می شد ! ابتدا هنرمندان U.S. animation studio و Film Roman کار طراحی استوری بوردها ، طراحی کاراکترهای جدید و پس زمینه ها رو برای تبدیل به انیماتیک انجام می دادند و نویسندگان در Gracie Films تغییرات رو روی آن اعمال می کردند و به استودیوهای خارج از کشور می فرستادند تا کار رندر نهایی و جوهر و رنگ را انجام دهند و بعد از یک پروسه سه الی چهار ماهه به کمپانی فاکس تحویل دهند .

در طول سه فصل اول استودیوی Klasky Csupo انیمیشن سازی سریال رو انجام داد ، در سال 1992 کمپانی تولیدکننده سریال (Gracie Films) تولید داخلی سریال رو به Film Roman سپرد که تا سال 2009 ادامه داشت . از فصل چهاردهم تولید سریال از سبک سل انیمیشن سنتی به جوهر و رنگ دیجیتال تغییر پیدا کرد . اپیزود Radioactive Man در سال 1995 اولین قسمتی بود که با رنگ دیجیتال ساخته شد ، البته قبلا و در فصل دوازدهم و اپیزود Tennis the Menace جوهر و رنگ دیجیتال رو مورد استفاده قرار دادند اما دو فصل طول کشید تا Gracie Films راضی به این تغییر شود .

از ابتدای فصل بیستم و اپیزود Take My Life, Please سریال به صورت high-definition تولید شد یعنی از 15 فوریه 2009 . حرکت به سمت HDTV شروع روال جدیدی است که به اعتقاد مت گرونینگ یک تغییر دشوار در ساخت سریال هست زیرا روی زمان ساخت ، تنظیم و ترکیب انیمیشن تاثیر گذاشته .

معرفی شخصیت های این داستان



هومر (Homer) ا
Homer Jay Simpson
متولد 12 می 1956
مامور بخش ایمنی نیروگاه اتمی شهر
با 36 سال سن و یک کله ی طاس و وزنی حدود 100 کیلو
چاق و چله ، خنگ و تنبل در اغلب اوقات با رفتاری کمیک و بی خیالش !
عاشق شیرینی دونات ، خوردن تنقلات با سرعت زیاد و دیدن برنامه های تلویزیون
تکیه کلام اصلی اش در هنگام عصبانیت ! D'oh هست
یک عکس العمل خاص هم داره که خب البته گل پشت و رو نداره !
اصلی ترین خصوصیتش رو میشه هیجان زیادی دونست که اونو بسرعت تخلیه می کنه
شاید کم عقل ، بی مسئولیت و رفتارش هم بچگانه بنظر برسه اما با این وجود هومر یک کاراکتر متمایز و دوست داشتنی است .



مارج(Marge) ا
Marjorie Simpson
مادر خانواده و متولد 1 اکتبر سالش معلوم نیست حدودا 34 الی 39 ساله
با موهای آبی رنگ بلند بالا و گردنبند مروارید قرمز
عاشق هنر ، نقاشی و فرهنگ البته کامل و بدون
طرفدار آزادی بیان و فعال در تجمع های اعتراضی نسبت به نقض حقوق انسانی
در برابر رفتارهای هومر و بچه ها خیلی صبور و محترم برخورد میکنه البته گاهی اوقات با شرایط همراه میشه


بارت (Bart) ا
Bartholomew JoJo Simpson
متولد 1 آوریل با 10 سال سن که بسیار تخس و شر و کله شق تشریف داره
عاشق سینما ، برنامه کراستی دلقک ، کمیک بوک ، اذیت ، شیطنت و متنفر از مدرسه و مشتقاتش
تکیه کلام اصلیش "Ay, caramba" هست بعلاوه "Don't have a cow, man" و "Eat my shorts"


لیسا (Lisa) ا
Lisa Marie Simpson
8 ساله و شاگرد ممتاز مدرسه و عاشق ساکسیفون
ضریب هوشی بالای لیسا در این خانواده چیز عجیبی است
تا حدودی درونگرا و کمی تنها بنظر میرسه ولی افسرده نیست نهایتا مشغله های ذهنی بهتر از این پیدا میکنه
از نظر خصوصیات اخلاقی حدوسط سیمپسون هاست بجز هوش و استعدادش البته
تقریبا در هر مسئله ی علمی تاریخی فلسفی اجتماعی و... وارد میشه و خب این بدلیل خوندن کتابهای زیاد هست
از طرفداران حفظ محیط زیست هست و از دیدن دروغ و فقر و بدبختی بشدت ناراحت میشه .


مگی(Maggie) ا
Margaret Simpson
کوچکترین عضو خانواده سیمپسون ها با یک سال سن
درک خاص و دید بالایی از اتفاقات اطرافش داره
اما هیچ وقت حرف نمیزنه حتی گریه هم نمیکنه
عاشق پستونکش هست و خب البته راه ارتباطش با بقیه نحوه ی مکیدن پستونک و صدای مک مک اون هست
از چیزهایی که می بینه خیلی سریع تاثیر میگیره استعداد خوبی در هدفگیری داره


از بین باقی کاراکترهای فرعی هم بد ندیدم اینا هم معرفی بشن :


Patty و Selma
خواهر های دوقلو و بزرگتر مارج
خودخواه و بسیار مغرور هستند و از مردها متنفرن مخصوصا از هومر !
هیچ وقت ازدواج نکردن و اگر هم شرایطش بوده بخاطر دیگری بی خیال شدن .
بعضی اوقات خراب میشن خونه ی سیمپسون ها .

Ned Flanders
همسایه بغلی سیمپسون هاست
محترم ، باادب ، خانواده و همسایه دوست و معتقد به ارزش ها
هومر هیچ وقت با این همه خوبی کنار نمیاد و همیشه ند رو دست میندازه

Montgomery "Monty" Burns
رئیس نیروگاه اتمی اسپرینگفیلد
مجرد ، پولدار ، کچل ، خسیس و خودخواه
هیچ وقت ازدواج نکرده ولی کانون خانواده ها رو دوست داره !
حوصله ی انتقاد و درخواست و خواهش هیچ کسی رو هم نداره

Waylon Smithers, Jr.
l همراه وفادار و همیشگی آقای برنز هست ،
پاچه خوار اعظم
همیشه ایده های بی رمق برنز رو تایید میکنه و به کمکش میاد
بجز اینا کار دیگه ای نداره !

Abraham J. "Grampa" Simpson
آبراهام سیمپسون پدر هومر و ساکن خانه ی سالمندان اسپرینگفیلد !
کهنه سرباز باقیمونده از جنگ جهانی دوم
بسیار بدعنق و کله شق ، اعصاب هم نداره شاید در جنگ از دست داده
پاش لب گوره ولی همچنان احساس جونی میکنه

Principal Seymour Skinner
مدیر مدرسه و بسیار مصمم در تربیت بچه ها
عاشق کارش هست و بجز اون با کسی ازدواج نکرده !
هرچند بارت دهنش رو آسفالت کرده تقریبا

Barney Gumble
یک دائم الخمر بیکار و علاف که بیشتر وقتش رو در مغازه مو میگذرونه
دوست قدیمی هومر هست که در دانشگاه با هم برخورد داشتن
از همون دوران هم مصرف آبجو رو شروع کرد تا به این وضع رسید

Moe Szyslak
هومر همیشه به مغازه مو میره تا مشروب بخوره
بارت و لیسا هم همیشه با مغازه اش تماس میگیرن و اونو با درخواست فردی با اسمی با هجی خاص و معنی داری دست میندازن

Krusty the Clown
کراستی دلقک در یک برنامه ویژه کودکان برای بچه ها جفنگ بازی درمیاره و اونا رو میخندونه
البته خارج از اجرای برنامه بسیار خسته و تا حدودی غمگین هست
به هر حال برنامه ای که اجرا میکنه بین بچه ها خیلی طرفدار داره
بخصوص بارت طرفدار سخت کراستی هست و حتی یکبار بیگناهی اونو ثابت میکنه
نهایتا کراستی نماد برنامه سازان تلویزیونی مخصوص کودک هست که چندان به وسعت تاثیرشون توجه ندارن و ...


در نهایت بد نیست که بدونیم ؛

هرچند در طول پخش سریال بارها تعطیلات سال نو و یا جشن های تولد رو می بینیم اما اعضای خانواده سیمپسون و سایر کارکترها بزرگ نمیشن ! یعنی الان هم در همون سنی هستند كه در شروع سريال در سال 1992 بودند !

بیشتر شهروندان اسپرینگفیلد زردرنگ هستند و همگی شون (به غیر از چند استثنا) فقط 4 انگشت در هر دستشون دارن !

اسپرینگفیلد مجموعه ای از شخصیت های فرعی عجیب و غريب در خودش جا داده ؛ همكاران ، معلمان ، دوستان خانوادگی ، بستگان ، اهالی و چهره هاي معروف محلی و ... در واقع حضور بیشتر این كاراكترها برای برآوردن نیاز یک اپیزود بوده که بعضی از اونها در طول سریال در اپیزودهای متعددی ظاهر شدن و کم کم شخصیتشون کاملتر شد .

برای اشنایی با فیلم به پایین صفحه مراجعه کنید

در هنگام روز سبز در کنار دریاچه اسپرینگ فیلد، آنها نمی‌توانند حضار را به صحبت درباره محیط زیست ترغیب کنند. وقتی آلودگی‌های دریاچه قایق‌های آنها را بساید و موجب غرق شدنشان شود، آنها سرانجام کشته خواهند شد. در یک تعامل ذهنی، گرامپا (پدر بزرگ، آبراهام سیمپسون) مثل اینکه به بصیرتی دست یافته و از سرنوشت اسپرینگ فیلد خبر می‌دهد.اما در این میان فقط مارج آن را جدی می‌گیرد. لیزا و پسری ایرلندی به نام کولین که به تازگی عاشق همدیگر شده‌اند، یک سمینار برای متقاعد کردن مردم شهر برای پاک سازی دریاچه برگزار می‌کنند. در این مواقع، هومر، این شخصیت معروف جهان، یک خوک را می‌خرد که موجب فراموش پسرش بارت می‌شود که مرتب خانه ند را و طرز رفتار پدر و مادر با بچه‌ها را دید می‌زند. هومر مدفوع‌های خوک را در یک سیلوی انباشته می‌کند، که مارج را به وحشت می‌اندازد و او می‌گوید برایش جای امن دیگری ترتیب بدهد. با این وجود، در عوض هومر دیوانه وار سیلو را، در دریاچه می‌ریزد، و به صورت بحرانی آن را آلوده می‌کند. لحظاتی بعد، پرش‌هایی شبیه راسو در دریاچه و شدیداً تغییر ش می‌دهند. کمی بعد، فلاندرز (ند) و بارت موش‌خرما را در طول یک راه‌پیمایی کشف می‌کنند و سازمان حفاظت از محیط زیست آنرا گیر می‌اندازد. راس کارگیل، رییس سازمان حفاظت از محیط زیست، پنج پیشنهاد به رئیس جمهور شوارزنگر ارائه می‌دهد، کسی که ناگهان سد شیشه‌ای اسپرینگ فیلد را می‌سازد و حفاظت این شهر را ادامه می‌دهد. وقتی که پلیس، سیلوی هومر را در دریاچه کشف می‌کند، یک جمعیت عصبانی به خانه سیمپسون‌ها نزدیک می‌شوند. خانواده از میان یک گودال فاضلاب در قالب شنی مگی فرار می‌کنند و به آلاسکا می‌روند. ترکهایی در سد شروع به پدیدار شدن می‌کنند و کارگیل نمی‌خواهد خبر این کار او جایی درز کند، و برای خراب کردن اسپرینگ فیلد نقشه‌هایی می‌کشد. سیمپسون‌ها یک آگهی برای یک گرند کانیون جدید می‌بینند، برای جایی که اکنون اسپرینگ فیلد است. مارج و بچه‌ها تصمیم می‌گیرند بروند شهر و آن را نجات دهند، اما هومر امتناع می‌کند که کمک بکند مردمی را که سعی کرده بوده وی و خانواده اش را بکشند. آنها او را رها می‌کنند اما به وسیله سازمان حفاظت از محیط زیست گیر می‌افتند و دوباره به پشت سد شیشه‌ای بازگردانده می‌شوند. پس از یک دیدار از یک کشیش جادوگر مرموز اسکیمو، هومر یک تجلی الهی پیدا می‌کند که او شهر را باید نجات دهد تا خودش را نیز نجات داده باشد. بنابراین، او قدم در این راه می‌گذارد. وقتی او می‌رسد، یک هلیکوپتر بمبی را بر فراز سد با یک طناب رها می‌کند. هومر به بالای سد می‌رود و طناب را پایین می‌آورد، شهروندان را خبر می‌دهد که فرار کنند و پس از آن بمب را بیرون می‌اندازد. هومر بمب و یک موتورسیکلت را قاپ می‌زند. پس از ملحق شدن بارت، آنها بالای طرف سد را نگاهی می‌اندازند و بارت ثانیه‌هایی قبل از انفجار بمب را به درون سوراخی می‌اندازد. بمب سد را درهم می‌شکند و منفجر می‌شود. شهر هومر را ستایش می‌کنند، که با با افتخار بر روی موتورسیکلت همراه مارج به سمت غروب آفتاب می‌رود. شهروندان اسپیرینگ فیلد شروع دوباره‌ای به زندگی عادی خود خواهند داشت...

 

 



:: موضوعات مرتبط: دانستنیها , زندگی نامه , ایا می دانید , در مورد...چی می دانید , ,
:: برچسب‌ها: تاریخچه سیمپسون ها+معرفی ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: